من عاشق دخترانی با چنین سینه های ظریف و بیدمشکی صاف هستم. آنها مانند شبنم صبح هستند - بوی طراوت و پاکی. هر مردی دوست دارد از جذابیت های خود لذت ببرد. در اینجا و آن مرد یکباره روی سه جوانه پایین آمد، آنها را له کرد و نهایت لذت را برد. و روشی که با چه لذتی او را مکیدند و تقدیر او را چشیدند، شگفتانگیز است. این همان دختری است که من می خواهم همین الان دستم را بگیرم.
خب، اصلاً تعجبی ندارد که او او را لعنتی کرد، او به دنبال آن بود، بیهوده مشروب نخورد، مثلاً برای شجاعت، و آن مرد سیاه پوست بلافاصله خروس بزرگش را در بیدمشکش گذاشت و او خوشحال شد.