به طور کامل متوجه نشدم که نامادری در ابتدا با او چه صحبتی می کند، اما با قضاوت بر اساس پیشرفت بیشتر وقایع، بدیهی است که از وضعیت سخت زنانه او شکایت می کند - سینه های بزرگ، در مورد او، که پوشیدن آنها بدون ماساژ مداوم دشوار است. و ماساژ سینه هاش و همچنین کل بدنش. و این چیزی بود که دوست دختر تیره پوستش در موردش صحبت می کرد ، قبل از اینکه با آنها به رختخواب برود ، بلافاصله فهمیدم - او با نامادری خود همدردی کرد و به او کمک کرد! همینطور بود، نه؟
اگر دختری روی میز ماساژ دراز بکشد، از قبل اجازه داده است که دستان او روی بدنش بگذارند. ماساژور تکنیک های مخفی دست زدن را می داند و هرکسی پاهای او را جلوی او باز می کند. و به این ترتیب معلوم شد. دختر پرشور مدت زیادی درنگ نکرد - به ماساژور اجازه داد بیدمشک او را نوازش کند، لب ها و سینه های او را ببوسد. خوب، چگونه می تواند پایان یابد؟ البته سکس او نه تنها او را مکید، بلکه به او اجازه داد تا بیدمشک لطیفش را تمام کند. یک ماساژ کامل!
♪ من تمام کردم ♪